≈๑ پـــَـ نـه پـــــَ ๑≈

*این جملات رو جمع آوری کردم تا یادگاری برام بمونه*

≈๑ پـــَـ نـه پـــــَ ๑≈

*این جملات رو جمع آوری کردم تا یادگاری برام بمونه*

<یــک>

وایسادم تو ایستگاه اتوبوس میگه منتظر اتوبوسی؟ میگم پـَـــ نــه پـَـــ تابلو ایستگاه کم آوردن منو گذاشتن اینجا!!!

 

 

آبجی کوچولوم میگه باید کامپیوترو از منوی استارت خاموش کنم؟ میگم پـَـــ نــه پـَـــ برو کنتورو بزن بالا خاموش میشه{-20-}  

 

 

 

به دوستم زنگ زدم میگم ماشینم روشن نمیشه میگه استارت میزنی روشن نمیشه؟ میگم پَـــ نَ پَــــ وقتی ازش خواهش میکنم روشن نمیشه!! 

 

 

 

 داشتم چایی میخوردم،قند پرید تو گلوم.دارم خفه میشم دست و پا میزنم.بابام میگه:داری خفه میشی؟میگم: پـَـــ نــه پـَـــ داشتم ورزش هوازی میکردم بلکه چربی شکمم آب بشه.  

 

 

 

مستند حیات وحش میدیدم،دوستم میگه اون شیر سفیده میگن نادره درسته؟ میگم: پـَـــ نــه پـَـــ اون اکبر داداششه،نادر رفته نون بگیره.  

 

 

 

رفتیم کوه ... دارم چوب جمع میکنم ... میگه می خوای با چوبا آتیش درست کنی؟ پَ نه پَ،پشت دریاها شهریست قایقی خواهم ساخت!!! 

 

 

 

میخوام برم خونه چشمام قرمزه...به رفیقم میگم چشمام قرمزه؟میگه:آره،میخوای همینجوری بری؟ میگم: پـَـــ نــه پـَـــ وایمیستم سبز شه بعد حرکت میکنم. 

 

 

 

رفتم ثبت احوال واسه شناسنامه بچه،میگم اسم شایان.میگه:جنسیت پسره؟ میگم: پـَـــ نــه پـَـــ چون به مامانش رفته بزنین دختر.